گل یاس

  • خانه 

ابعاد مختلف بهداشت روانى‌

06 خرداد 1399 توسط فهيمه نعامي

آرامش و اطمينان، از نيازهاى فطرى انسان است و از ديرباز جزء مسائل اساسى بشر بوده است. همين امر موجب شده تا در اديان الهى و رهيافتهاى بشرى، ضمن تشريح علل آرامش روحى و روانى، راهكارهايى ارائه گردد.
همچنين بهداشت روانى يكى از نيازهاى اجتماعى نيز به شمار به مى‌رود؛ چرا كه عملكرد مطلوب جامعه مستلزم برخوردارى از افرادى است كه از حيث سلامت جسمى و بهداشت روانى در وضعيت مطلوبى قرار داشته باشند. لذا همواره از اهداف و برنامه‌هاى نظام‌هاى اجتماعى، تلاش براى بالا بردن سلامت و بهزيستى روانى افراد جامعه است.
روى آوردها و مدلهاى مختلف براى تبيين ابعاد بهداشت روانى‌ با توجه به تعاريف و رويكردهاى مختلفى كه در نگرش به مقوله بهداشت روانى وجود دارد، ابعاد مختلفى را براى آن مى‌توان منظور داشت:
به اعتقاد محققان چارچوب نظرى مدل‌هاى بهداشت روانى بر اساس مبانى هستى شناسانه، روش شناسانه، معرفت شناسانه و انسان شناسانه استوار گرديده است در يك طبقه بندى كلى رايج سه مدل مختلف درباره سلامت و بيمارى روانى مطرح مى‌شود:مدل زيستى (طبى)، مدل زيستى، روانى و اجتماعى (مدل سيستمى) و مدل ارتقا «1» كه در هر يك از روى آوردهاى مختلف به مسئله بهداشت روانى، ابعاد خاصى براى آن در نظر گرفته شده است.
1. مدل زيستى‌ آنچه در مدل زيستى- پزشكى بارز است، نگرش «بيمارنگر» به سلامت است كه در آن سلامتى بر اساس نبود علائم بيمارى تعريف مى‌شود. علاوه بر اين، درمان بيمارى روانى نيز متأثر از عوامل ارگانيك و جسمانى قلمداد مى‌گردد.
اين رويكرد امر بهداشت روانى خانواده 27 بهداشت روان در پرتو نگرش دينى ص : 25 وزه به شدت زير سؤال رفته است، با افزايش اطلاعات بالينى در مورد بيمارى و سلامت روانى مشخص شده است كه سلامت و بيمارى ابعاد متكثّرى دارد. لذا مدل زيستى به تنهايى ديگر قادر نيست گستره سلامت روانى را متناسب با رفتار پيچيده و متنوع آن پوشش دهد.
2. مدل سيستمى (مدل زيستى، روانى و اجتماعى)
مدل سيستمى در تبيين پديده‌هاى روانى، تنها ابعاد مكانيكى، شيميايى و فيزيولوژيكى را مورد توجه قرار نمى دهد، بلكه بر اين اعتقاد است كه عوامل متعددى در ابعاد مختلف، فرايندهاى روانى را تحت تاثير قرار مى‌دهند و تحليل وضعيت بيمارى يا سلامت روانى مستلزم بررسى تمام اين عوامل است.
در اين روى‌آورد سلامت روانى به عنوان برآيندى از تعامل عوامل زيست شناختى، روان شناختى، جامعه شناختى، مد نظر قرار مى‌گيرد. به عبارت ديگر، عوامل زيست شناختى (ويروس، باكترى و آسيب‌هاى بافتى …) در تعامل با عوامل روان‌شناختى (نگرش، باور، رفتار و …) و عوامل اجتماعى (موقعيت اجتماعى، شغل، الگوى ارتباطى و …) سلامت و بيمارى شخص را مشخص مى‌كند. «2» بر اساس اين مدل، سلامت روانى عبارت است از تعادل در فعاليت‌هاى زيستى، روانى و اجتماعى كه انسان را قادر خواهد نمود از اين تعادل سيستميك براى خودنظم جويى و به كنترل درآوردن بيمارى استفاده نمايد.3. مدل ارتقا مدل ارتقاى سلامتى اشاره به فرآيندى دارد كه فرد را قادر مى‌كند تا توان كنترل خويش را افزايش دهد و سلامت خود را براى رسيدن به حالت كاملى از رفاه جسمى، روانى و اجتماعى بهبود بخشد. در اين مدل تلاش مى‌شود تا فرد به «خود شناسى» برسد و در پرتو اين خوديابى نظام انتظاراتى خود را بشناسد، و نيازهاى خود را اولويت گذارى نمايد و با محيط سازگارى منطقى برقرار سازد. مدل ارتقا فقط مسئول سلامت در يك حد خاص نيست، بلكه بر اين عقيده است كه بايد فراتر از سلامتى، به احساس شادى و رضايت در زندگى رسيد. «1» توضيح يك نكته‌ بسيارى از مكاتب روان‌شناسى در عصر حاضر، كه هسته اصلى آنها بر مبانى فكرى مكاتب تجربه گرايى و پوزيتويستى نهاده شده است، در مجموع پى اثبات اين قضيه‌اند كه پذيرش وجود هيچ نيرو و عامل ديگرى غير از نيروها و عوامل شناخته شده به روش تجربى براى ايجاد و تحليل پديده‌هاى مختلف روانى مورد نياز نيست. در مقابل اين ديدگاه مى‌توان گفت كه بر اساس مبانى هستى شناسانه و انسان شناسانه‌اى كه در جاى خود اثبات شده است، «2» انسان‌ها مى‌توانند با كل هستى، ابديت و ماوراى ماديات ارتباط معنادار پيدا كنند و براى زندگى خود مفهوم و غايت و به طور خلاصه، معنايى بيابند و از اين طريق از آسيب‌ها و اختلالات روانى مصون گردند.
اگر نگاه به انسان و مطالعه در ابعاد مختلف وجودى او و به طور مثال، مطالعه درباره روان آدمى و امور مربوط به آن، از جمله مساله بهداشت روانى صرفاً بر اساس مبانى تجربه گرايى انجام گيرد و به گونه‌اى باشد كه منجر به پالايش علم از اعتقادات ماوراى طبيعى و معارف وحيانى گردد، عملًا آدمى خود را از معارف بسيارى در باره خود و جهان هستى محروم ساخته و همچنان در يك شناخت شناسى محدود محصور خواهد ماند.

4. روى آورد جامع و فراگير دينى‌ در روى‌آورد وحيانى مى‌توان با وارد كردن معارف الهى در شناخت ماهيت وجود انسان و درنظر گرفتن بُعد معنوى، و قبول عواملى كه دين براى آرامش و اطمينان قلبى مطرح مى‌سازد، باعث ارتقاء كيفيت زندگى و تعميق مقوله بهداشت و سلامت روان گرديد.
در اينجا بر يك نكته اساسى بايد تاكيد ورزيد؛ اگر در بهداشت و سلامت روانى بر اين باشيم كه آرامش خاطر در پرتو هماهنگى و انطباق درون و برون به دست مى‌آيد، آن گاه در دنياى جديد كه شرايط محيطى با سرعت بسيارى در حال تغيير است، انسان‌ها براى هماهنگ ساختن خود با تغييرات محيطى، مدام در معرض مخاطره قرار مى‌گيرند و فشارهاى روانى فزاينده‌اى را بايد تحمل كنند؛ اما اگر بتوان آرامش روانى را نه در لزوم هماهنگى و تطابق با عامل متغير، بلكه در پرتو ارتباط و اتصال با وجود ثابت تبيين كرد كه كارگردان جهان هستى است و جهان را بر محور قسط و عدل اداره مى‌كند، ديگر تحولات بيرونى نمى‌تواند آرامش و سكون فرد را بر هم زند. در اين ديدگاه بر اساس مبانى هستى شناختى و انسان شناختى، سلامت آدمى به گونه‌اى رقم مى‌خورد كه فرد در عين حالى كه زنده و پوياست، از اين توانايى بر خوردار است كه آرامش و اطمينان درونى او تحت تاثير تغييرات محيطى مختل نشود.
مدل فراگير دينى علاوه بر به رسميت شناختن تاثير ابعاد پيشين، بعد معنوى را نيز در بهداشت روانى در نظر مى‌گيرد و از جنبه‌هاى معنوى و متعالى وجود انسان چشم نمى‌پوشد و براى آموزه‌هاى دينى در تأمين بهداشت روانى انسان نقشى، مهم قائل است.
بهداشت روان در پرتو نگرش دينى‌ در چارچوب تفكر توحيدى، انسان هيچ گاه و در هيچ شرايطى از ارتباط با خداوند بى‌نياز نيست. آدمى براى هويت‌يابى واقعى خود و نيز پاسخ گويى به حس ابديت‌طلبى و كمال‌جويى خويش محتاج دين و آموزه‌هاى سازنده آن است. دين تنها منبع آرامش بخش حقيقى براى انسان و اتصال دهنده او به بى‌نهايت به شمار مى‌رود. روح جوياى آرامش آدمى فقط در ساحل وصال به حق، آرامش و آسايش مى‌يابد و به كمال مطلوب بار مى‌يابد. دين چاره ساز هراس‌ها و بيم‌هاست. دين مأمن و پناه آدمى در برابر مشكلات اساسى جهان طبيعت است. دين‌عنا دهنده زندگى و تعالى بخش انسان و تكامل دهنده اوست. دين راه رستگارى و فلاح انسان است. دين آمده است تا انسان را از حضيض خاك بر گيرد و بر سرير افلاك نشاند. نقش دين در زندگى براى يك فرد نظير وجود قطب نما براى كشتى است. دين قطب نماى هدايتگر آدمى در درياى مواج پر تنش زندگانى مادى است. «1» بر اساس يافته‌هاى پژوهشى، دين واجد مولفه‌هاى مهمى براى سازش يافتگى انسان است و كسانى كه ارزش‌هاى دين را بر ديگر ارزش‌ها ترجيح مى‌دهند، از هنجارمندى منطقى‌تر و سلامت روانى افزون ترى برخوردارند. «2» احساس تنهايى، بى‌پناهى، بى‌كسى و پوچى، كه در بيش‌تر اختلال‌هاى روانى به چشم مى‌خورد، در اعتقاد به وجود يك حامى مقتدر و پناه دهنده، كه منشأ كمال مطلق و مصدر نيكى‌ها و كارهاى خير است، رنگ مى‌بازد و در ارتقاى بهداشت روانى فرد و جامعه بسيار اثربخش است.
نيرومند ترين عاملى كه مى‌تواند هر اضطراب و پريشانى را به آرامش و اطمينان مبدل سازد، نگرش توحيدى و ايمان به پروردگار است. در مواقع خطير و آنجا كه نگرانى و اضطراب به اوج مى‌رسد. و هيجان‌هاى درونى، طوفان بر پا مى‌كنند و دانش روان‌شناسى از آرام كردن آن عاجز مى‌شود، قدرت نيرومند ايمان به حمايت آمده، روح را به ساحل آرامش مى‌رساند.
قرآن كريم امنيت روحى كه بى‌گمان آرامش روانى را نيز دربرمى‌گيرد حاصل اعتقاد توحيدى و ايمان دينى در انسان دانسته، چنين بيان مى‌كند:
الَّذينَ آمَنُوا وَ لَمْ يَلْبِسُوا إيمانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولئِكَ لَهُمُ اْلأَمْنُ وَ هُمْ مُهْتَدُونَ. (انعام: 82)
آنانى كه ايمان آوردند و ايمان خود را با شر و ستم نيالودند، ايمنى تنها از آن آنهاست، و آنها هدايت يافته گانند.
بنابر اين روى‌آورد، كسانى كه شناخت و انگيزه‌هاى خود را به زندگى دنيوى منحصر مى‌نمايند و تمام تلاش خويش را بر دستيابى به بهداشت روانى در سايه زندگى دنيوى محض، متمركز مى‌كنند، به اهداف خود دست نخواهند يافت و ناكام خواهند ماند؛ چرا كه ماهيت دنيا همواره ناپايدار است. علاوه بر اين، در تأمين امنيت و بهداشت روانى و سيرابنمودن روح كمال جويى انسان، ناكافى و ناتمام است و در نهايت انسان را به فرآيندى از شناخت‌هاى بى ارزش و رفتارى‌هاى نابهنجار گرفتار مى‌سازد كه او را اهل دوزخ مى‌سازد. «1» دورى از ياد خدا، زندگى را دشوار، و ياد خداوند، زندگى را آسان مى‌سازد، در قرآن كريم آمده است: «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْري فَإِنَّ لَهُ مَعيشَةً ضَنْكًا» (طه: 124) هر كس از ياد خداوند روى بگرداند زندگى تنگ (و سختى) خواهد داشت. تبيين روان‌شناختى اين مطلب آن است كه ياد خدا، فرد را از اميال و تكانشهايى كه براى او تنيدگى زاست، بازمى‌دارد و سبب مى‌شود كه به جاى توجه صرف به لذت‌هاى دنيوى- كه معمولًا ناكامى در بهره‌گيرى از آنها موجب تنيدگى است- به تقويت رابطه با خدا و تقرب به او توجه كند. بروز مشكلات براى چنين فردى وى را از هدف اصلى بازنمى‌دارد و چون خود را در مسير نيل به مقصود احساس مى‌كند، زندگى را سخت و تنيدگى‌زا تلقى نمى‌نمايد.
بدون ترديد آنچه اعصاب آدمى را در عرصه زندگى فرسوده مى‌سازد، اضطراب‌ها و هيجاناتى است كه از شادمانى دست يابى به علايق مادى و افسردگى نرسيدن به آنها حاصل مى‌شود و در اين ميان تنها لنگر ايمان است كه در طوفان اين امواج به مومن آرامش و اطمينان مى‌بخشد.
برخى از كاركردهاى نگرش توحيدى و معنوى در قلمرو بهداشت روان را مى‌توان به صورت زير برشمرد: «2» - ايجاد خود ارزشمندى و شكل‌گيرى عزت نفس؛ - ارائه و دريافت حمايت‌هاى عاطفى- اجتماعى و تقويت شبكه خانوادگى و خويشاوندى در پرتو ايجاد و تحكيم روابط انسانى سالم؛ - ايجاد ادراك صحيح از هستى و رابطه معنادار و غنى با خداوند؛ - معنايابى و  بهداشت روانى خانواده شيوه‌هاى مقابله با فشار روانى و اضطراب  هدف‌مندى در زندگى؛ بنابراين، نگرش دينى و معنوى، از ابعاد اساسى و مهم بهداشت روانى محسوب مى‌شود.‌(بهداشت روانى خانواده، یدالله کوثری،جلد : 1 صفحه22-27).

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: بدون موضوع, ابعاد بهداشت روانى‌ لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

گل یاس

جستجو

موضوعات

  • همه
  • ابعاد بهداشت روانى‌
  • ایام فاطمیه
  • بدون موضوع
  • تلاوت قرآن
  • تلاوت قرآن
  • ماه محرم 1401

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس